آخرین به‌روزرسانی:

سوار به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی / savaar /

rider, horseman, riding, mounted

trooper

ارتش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

cavalryman

ارتش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سوار

  1. مترادف:
    راکب سواره شوالیه فارس مرکب‌نشین
    متضاد:
    پیاده

ارجاع به لغت سوار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سوار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوار

لغات نزدیک سوار

پیشنهاد بهبود معانی