فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سکون به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

آرامش، وقفه

فونتیک فارسی

sokoon
اسم

motionlessness, stillness, quiet, stagnancy, rest, doldrums, quietude, calm, abeyance, immobility, stasis, quiescence, inertia, tranquility

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

سکون دریاچه جوّی آرامش‌بخش و بی‌سروصدا ایجاد کرده بود.

The motionlessness of the lake created a peaceful and serene atmosphere.

در سکون بودن

to be in a state of rest

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سکون

  1. مترادف:
    ایستایی توقف ثبات خموشی رکود فترت وقفه
    متضاد:
    تحرک

ارجاع به لغت سکون

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سکون» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سکون

لغات نزدیک سکون

پیشنهاد بهبود معانی