با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

شکار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • صید
  • فونتیک فارسی

    shekaar
  • اسم
    hunt, hunting, chase, catch, venery, predation, chevy
    • - او از شکار حیوانات نفرت دارد.

    • - She abhors hunting animals.
    • - او به موسیقی و شکار علاقه داشت.

    • - He was fond of music and the chase.
  • طعمه
  • فونتیک فارسی

    shekaar
  • اسم
    quarry, victim, prey, kill
    • - شکار گریزپای

    • - an evasive prey
    • - در انتظار شکار پشت یک درخت پنهان شد.

    • - Waiting for a prey, he hid behind a tree.
  • ناخشنود، آزرده، ناراحت
  • فونتیک فارسی

    shekaar
  • صفت
    عامیانه upset, pissed off
    • - از دست ناشرم خیلی شکار هستم.

    • - I am very pissed off with my publisher.
    • - رئیسم از دست همکار جدیدم خیلی شکار بود.

    • - My boss was very pissed off with my new colleague.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد شکار

ارجاع به لغت شکار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شکار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شکار

پیشنهاد بهبود معانی