آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

شکایت کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / shekaayat kardan /

to complain, to grudge, to gripe, to whine, to repine, to grumble, to bewail, to grizzle, to grouse, to sue, to squawk, to beef, to bitch

to complain

to grudge

to gripe

to whine

to repine

to grumble

to bewail

to grizzle

to grouse

to sue

to squawk

to beef

to bitch

گله‌مندی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

کارمند به‌خاطر برکناری غیرقانونی‌اش از شرکت شکایت کرد.

The employee sued the company for wrongfully dismissing him.

او به‌خاطر سروصدا به من شکایت کرد.

He complained to me about the noise.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شکایت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شکایت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شکایت کردن

لغات نزدیک شکایت کردن

پیشنهاد بهبود معانی