unthinkable, impossible
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سردرد شدید تمرکز را غیرممکن میکرد.
The splitting headache made it impossible to concentrate.
فهم همهی آن اطلاعات در مدتی چنین کوتاه غیرممکن است.
The digestion of all that information in such a short time is impossible.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غیرممکن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غیرممکن