آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

قرار دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / gharaar daadan /

to place, to set, to put, to stick, to lay, to position, to rest, to rig, to settle, to station, to bed, to install, to deposit, to interpose, to locate, to land, to perch, to nestle, to plant, to site, to poise, to recline, to slot, to stand

to place

to set

to put

to stick

to lay

to position

to rest

to rig

to settle

to station

to bed

to install

to deposit

to interpose

to locate

to land

to perch

to nestle

to plant

to site

to poise

to recline

to slot

to stand

گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

جوی درازی که سیم‌های تلفن را در آن قرار می‌دهند.

A long ditch in which they place telephone wires.

تله‌‌انداز تله‌های خود را در کنار ساحل رودخانه قرار داد.

The trapper set his snares along the riverbank.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت قرار دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قرار دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قرار دادن

لغات نزدیک قرار دادن

پیشنهاد بهبود معانی