ادبی begging, beggar, beggarly habits, mendicant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زن خوشقلب به متکدی یک ساندویچ داد.
The kind-hearted woman gave the beggar a sandwich.
متکدی در پیادهرو نشست.
The beggar sat on the sidewalk.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «متکدی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متکدی