امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مرتب کردن مو به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

آراستن مو

فونتیک فارسی

morattab kardane moo
فعل متعدی
آرایش و پیرایش to trim (the hair)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- به سالن رفت تا موهایش را مرتب کند.

- She went to the salon to trim her hair.

- او از قیچی برای مرتب کردن ریش خود استفاده کرد.

- He used the scissors to trim his beard.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت مرتب کردن مو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مرتب کردن مو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مرتب کردن مو

لغات نزدیک مرتب کردن مو

پیشنهاد بهبود معانی