فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

مریض کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ناخوش کردن

فونتیک فارسی

mariz kardan
فعل متعدی
to sicken, to make sick, to make ill, to disease, to ail

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- مسمومیت غذایی مشتریان را مریض کرد.

- Food poisoning sickened the customers.

- غذای مانده ممکن است تو را مریض کند.

- Leftover food can make you ill.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریض کردن

  1. مترادف:
    بیمار کردن ناخوش کردن
    متضاد:
    شفا دادن معالجه کردن

ارجاع به لغت مریض کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض کردن

لغات نزدیک مریض کردن

پیشنهاد بهبود معانی