آخرین به‌روزرسانی:

ناشی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

تازه‌کار، ناوارد

فونتیک فارسی

naashi
صفت

unskilled, unskillful, inexpert, inexperienced, bungling, novice, inept, incompetent, tyro, clumsy

راننده‌ی ناشی به خاطر بی‌تجربگی‌اش باعث تصادف شد.

The unskilled driver caused an accident due to their lack of experience.

جراح ناشی

an incompetent surgeon

دارای سرچشمه

فونتیک فارسی

naashi
صفت

resulting (from), arising (from), (in) consequence (of)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

تیم با چالش‌های زیادی ناشی از شرایط آب‌وهوایی غیرمنتظره مواجه شد.

The team faced several challenges resulting from the unexpected weather conditions.

خسارت‌های مالی ناشی از رکود اقتصادی

financial losses resulting from the economic downturn

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ناشی

  1. مترادف:
    بی‌تجربه تازه‌کار کم‌تجربه ناآزموده نامجرب
  1. مترادف:
    دراثر متاثر منتج

ارجاع به لغت ناشی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ناشی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ناشی

لغات نزدیک ناشی

پیشنهاد بهبود معانی