با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

نامزد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • کاندیدا
  • فونتیک فارسی

    naamzad
  • اسم
    candidate, nominated, nominee, office seeker
    • - نامزد سنا در سرتاسر ایالت ایوا سخنرانی و تبلیغ سیاسی کرد.

    • - The candidate for the Senate barnstormed through Iowa.
    • - برای نامزد انتخاباتی جلب کمک کردن

    • - to boost a candidate
    • - این نمایشنامه نامزد دریافت جایزه است.

    • - This play is a candidate for the prize.
  • دختر یا پسری که برای ازدواج قرار گذاشته باشند
  • فونتیک فارسی

    naamzad
  • اسم
    fiance', fiancee', engaged, betrothed, affianced, intended
    • - او نامزد دختر عموی من است.

    • - He is betrothed to my cousin.
    • - او زیر میز پنهان شد و به (حرف‌های) خواهرش و نامزد او گوش داد.

    • - He hid under the table and eavesdropped on his sister and her fiance.
  • زن
  • fiancée
  • fiancé
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد نامزد

ارجاع به لغت نامزد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نامزد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نامزد

پیشنهاد بهبود معانی