فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

همزمانی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • در زمانی مشترک، هم‌عصری
  • فونتیک فارسی

    hamzamaani
  • اسم
    synchronism, contemporaneity, simultaneity, synchronization, coincidence, conjunction, contemporaneousness, synchronicity, synchrony
    • - رقصندگان در هم‌زمانی بی‌نقصی با موسیقی حرکت کردند.

    • - The dancers moved in perfect synchronism with the music.
    • - ارکستر در هم‌زمانی صحیحی می‌نواخت و صدایی هماهنگ ایجاد می‌کرد.

    • - The orchestra played in perfect synchronism, creating a harmonious sound.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد همزمانی

ارجاع به لغت همزمانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همزمانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همزمانی

لغات نزدیک همزمانی

پیشنهاد بهبود معانی