به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

هواپیما به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • طیاره، هوانورد
  • فونتیک فارسی

    havaapeymaa
  • اسم
    airplane, plane, aircraft, airship, aeroplane
    • - هواپیما در مزرعه‌ی گندم فرود اضطراری کرد.

    • - The plane crash-landed in a wheat field.
    • - قطعات هواپیما در سراسر مزرعه پراکنده شده بود.

    • - Pieces of the airplane were scattered through the field.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد هواپیما

ارجاع به لغت هواپیما

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هواپیما» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/هواپیما

لغات نزدیک هواپیما

پیشنهاد بهبود معانی