با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

وسط به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

میان، مرکز

فونتیک فارسی

vasat
اسم
center, centre, middle, middling, situated in the middle, midst, mid-, midpoint, thick, thick of it, epicenter, bull's eye

- قطر از وسط دایره عبور می‌کند.

- A diameter passes through the center of a circle.

- کلبه در وسط جنگل است.

- The hut is in the midst of the forest.
فاصله‌ی مساوی از دو طرف

فونتیک فارسی

vasat
صفت
middle (part), mid, mean, middlemost, midway, midmost, centric, central, median, halfway, mezzo, focal, equidistant

- وسط راه‌روی خواربارفروشی همیشه شلوغ‌ترین جای راه‌رو بود.

- The midmost aisle in the grocery store was always the busiest.

- ما در وسط فیلم هستیم.

- We are halfway through the movie.
معمولی، متوسط، چیزی بین خوب و بد

فونتیک فارسی

vasat
صفت
medium, fair, so-so, garden-variety, mediocre, middling, run-of-the-mill, mean, average, ordinary, moderate

- فیلم معمولی بود، نه افتضاح بود نه عالی.

- The movie was so-so, not terrible but not great either.

- غذای رستوران متوسط بود.

- The food at the restaurant was just so-so.
در میان، در مرکز، در وسط، در بین

فونتیک فارسی

vasat
قید
in the middle of, between, to the middle, in the midst of

- کودک در میان درختان جنگل دوید.

- The child ran between the trees in the forest.

- در میان هرج‌ومرج، او توانست آرام بماند.

- In the middle of the chaos, he managed to stay calm.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد وسط

ارجاع به لغت وسط

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وسط» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/وسط

لغات نزدیک وسط

پیشنهاد بهبود معانی