با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

پاک کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • تمیز کردن، زدودن
  • فونتیک فارسی

    paak kardan
  • فعل متعدی
    to clean, to wipe, to cleanse, to erase, to purify, to clear out, to chasten, to settle, to deterge
    • - اشک را از چشم‌هایش با دستمال پاک کرد.

    • - He wiped away the tears from his eyes with a tissue.
    • - بعد از یک دو طولانی عرق را با حوله از پیشانی‌اش پاک کرد.

    • - He wiped the sweat off his forehead with a towel after a long run.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد پاک کردن

ارجاع به لغت پاک کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پاک کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پاک کردن

لغات نزدیک پاک کردن

پیشنهاد بهبود معانی