آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

کار گذاشتن به انگلیسی

معنی‌ها

to instal, to fix, to work in place

to instal

to fix

to work in place

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

instal, install

instal

install

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کار گذاشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کار گذاشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کار گذاشتن

لغات نزدیک کار گذاشتن

پیشنهاد بهبود معانی