فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

گاری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وسیله‌ی نقلیه‌ای که چهار چرخ دارد

فونتیک فارسی

gaari
اسم

cart, wagon, gharri, gharry, wain, dray, kart, pushcart, tumbril

گاری پر از کاه

a cart loaded with hay

گاری تکان‌خوران از سرازیری پایین آمد.

The wagon jolted down the slope.

پسوند برای کار یا ویژگی

فونتیک فارسی

-gaari
پسوند

doing, performing, -ence

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

آموزگاری

teaching

پرهیزگاری

abstinence

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گاری

  1. مترادف:
    ارابه درشکه کالسکه

ارجاع به لغت گاری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گاری

لغات نزدیک گاری

پیشنهاد بهبود معانی