آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

گوشتی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / gooshti /

fleshy, sarcous, consisting of meat, flashly, sarcoid, meaty, plump, chubby

fleshy

sarcous

consisting of meat

flashly

sarcoid

meaty

plump

chubby

مربوط به گوشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

میوه‌ی گوشتی رسیده و آماده‌ی خوردن بود.

The fleshy fruit was ripe and ready to eat.

او غذاهای گوشتی را به سالادهای سبک ترجیح می‌داد.

He preferred sarcous meals over light salads.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت گوشتی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گوشتی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گوشتی

لغات نزدیک گوشتی

پیشنهاد بهبود معانی