water carrying
مجرای آبکشی از خاک رس ساخته شده بود.
The water carrying vessel was made of clay.
سیستم آبکشی روستا قدیمی شده بود و نیاز به بهبود داشت.
The water carrying system in the village was outdated and needed an upgrade.
rinsing, washing, rinse, ablution
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آبکشی ظرفها آخرین مرحلهی فرایند تمیزکاری بود.
The rinsing of the dishes was the last step in the cleaning process.
آرایشگر مو آبکشی مو با شراب سیب را برای درخشش بیشتر پیشنهاد کرد.
The hairstylist suggested a rinsing of the hair with apple cider for added shine.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آبکشی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آبکشی