atelier, studio, workshop
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بعدازظهر شنبهاش را در آتلیه گذراند.
She spent her Saturday afternoon in the atelier.
دخترخالهام یک آتلیهی ساخت جواهرات دستساز دازد.
My cousin owns an atelier where he creates handmade jewelry.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آتلیه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آتلیه