to pee, to urinate, to piss, to take a leak
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او تصمیم گرفت پشت بوتهها ادرار کند.
He decided to pee behind the bushes.
بعداز نوشیدن آب زیاد، نیاز دارم که ادرار کنم.
After drinking a lot of water, I need to urinate.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ادرار کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ادرار کردن