principles, doctrines, fundamentals, rules, essentials, basics, rudiments, basic rules or regulations, nitty-gritty, ABC, ground rules
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او کوشید اصول مذهب را به آنها القا کند.
He tried to instill the principles of religion into them.
اصول حسابداری
the principles of accounting
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اصول» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اصول