additional, extra, excess, leftover, spare, accessory, surplus, ancillary, auxiliary, supplemental, supplementary, superfluous
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک پتوی اضافی احساس راحتی بیشتری به شما خواهد داد.
An extra blanket will make you feel cozier.
مخارج اضافی
additional costs
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اضافی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اضافی