to break one's fast, to break a fast
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پزشک به بیمار توصیه کرد با غذاهای سبک افطار کند تا از مشکلات گوارشی در امان بماند.
The doctor advised the patient to break his fast with light foods to avoid any digestive issues.
من و دوستم با سوپ افطار میکنیم.
My friend and I typically break our fast with soup.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «افطار کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/افطار کردن