آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

افلیج به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / eflij /

paralyzed, paraplegic, paralytic, cripple, quadriplegic

paralyzed

paraplegic

paralytic

cripple

quadriplegic

مفلوج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

تأمین مخارج شوهر افلیج و سه فرزند برای آن زن طاقت‌فرسا بود.

Supporting a paralyzed husband and three children was hard on her.

دستان کودک افلیج لخت و نحیف بودند.

The paralyzed child's hands were limp and lean.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد افلیج

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
زمینگیر شل فلج معلول

ارجاع به لغت افلیج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «افلیج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/افلیج

لغات نزدیک افلیج

پیشنهاد بهبود معانی