آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۴

    امور به انگلیسی

    توضیحات:

    شکل مفرد این لغت: امر

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    اسم جمع
    فونتیک فارسی / omoor /

    affairs, works, matters, things

    affairs

    works

    matters

    things

    کارها

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    امور مالی کشور

    the country's financial affairs

    امور کارگزینی تحت تصدی من است و هیچ‌گونه مداخله‌ای را تحمل نخواهم کرد!

    Personnel matters are my bailiwick and I will not tolerate any interference!

    پیشنهاد بهبود معانی

    سوال‌های رایج امور

    امور به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «امور» در زبان انگلیسی به affairs ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی «امور» جمع کلمه‌ی «امر» است و در زبان فارسی به مجموعه‌ای از کارها، مسائل، یا موضوعاتی گفته می‌شود که نیاز به توجه، مدیریت یا پیگیری دارند. این واژه در متون رسمی، اداری، دانشگاهی و حتی گفت‌وگوی روزمره جایگاه ویژه‌ای دارد و به‌عنوان معادلی کلی برای هر نوع فعالیت یا مسئولیت سازمان‌یافته به کار می‌رود. به‌طور معمول، وقتی از «امور» صحبت می‌شود، ذهن مخاطب به سمت مسائلی سوق پیدا می‌کند که جنبه‌ی جدی، رسمی یا ساختاریافته دارند.

    در حوزه‌های مختلف، «امور» می‌تواند معانی متنوعی پیدا کند. مثلاً در سیاست، از «امور داخلی» یا «امور خارجه» سخن گفته می‌شود که به مدیریت مسائل یک کشور در داخل یا روابط آن با کشورهای دیگر اشاره دارد. در محیط‌های اداری، اصطلاحاتی چون «امور مالی»، «امور اداری» یا «امور کارکنان» رایج‌اند که هرکدام بخشی از وظایف سازمان را پوشش می‌دهند. این گستردگی کاربرد نشان می‌دهد که «امور» مفهومی سیال دارد که بر اساس زمینه‌ی استفاده، معنا و دایره‌ی اشاره‌اش تغییر می‌کند.

    از نظر ساختار زبانی، واژه‌ی «امور» واژه‌ای برگرفته از عربی است و مانند بسیاری دیگر از واژگان عربی، در زبان فارسی تثبیت شده و گاه بار رسمی و فنی به خود گرفته است. کاربرد این واژه در اسناد، مکاتبات و متون حقوقی یا سازمانی، نشانه‌ای از همین رسمیت زبانی است. جالب آن‌که گاه از این واژه برای رسمی‌تر یا جدی‌تر جلوه دادن جمله‌ها استفاده می‌شود، مثلاً به جای «کارهای روزمره»، گفته می‌شود «امور روزمره»، یا به‌جای «مشکلات اداری»، از «امور اداری» استفاده می‌شود.

    از لحاظ معنایی، «امور» می‌تواند هم‌زمان هم به امور شخصی اشاره داشته باشد و هم به امور عمومی یا اجتماعی. «امور شخصی» مثلاً شامل مسئولیت‌های فردی، برنامه‌های روزانه، یا دغدغه‌های خصوصی یک فرد است. در حالی‌که «امور عمومی» یا «امور جمعی» به مدیریت یا سازمان‌دهی فعالیت‌هایی در سطح جامعه مربوط می‌شود. همین ویژگی، واژه را به پلی میان حوزه‌ی فردی و اجتماعی تبدیل کرده است.

    «امور» واژه‌ای است که در نگاه نخست ساده به نظر می‌رسد، اما در دل خود لایه‌های گوناگونی از معنا و کاربرد را جای داده است. این کلمه به ما کمک می‌کند تا نظم و دسته‌بندی را در مسائل مختلف زندگی ایجاد کنیم، وظایف را تعریف کنیم و گفتگوها را چارچوب‌مند کنیم. به همین دلیل است که از محاوره‌ی روزمره تا متون تخصصی، «امور» همواره واژه‌ای پرکاربرد و کلیدی باقی می‌ماند.

    ارجاع به لغت امور

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «امور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/امور

    لغات نزدیک امور

    • - اموال منقول
    • - اموال موقوفه
    • - امور
    • - امور سیاسی
    • - امور شخصی
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.