selection, choice, election, option, vote taking, voting, pick, picking, choosing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
انتخاب شغل
choosing a career
او انتخاب بدی کرد.
He made a bad choice.
آزادی کامل در انتخاب
entire freedom of choice
آیندهی حزب ما بستگی به انتخاب شدن او دارد.
Our party's hopes ride on his election.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «انتخاب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/انتخاب