windfall, windblown, godsend, unearned, waif, facile, unlooked for
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فرصتی بادآورده به دست آمد که مسیر شغلی او را بهکلی تغییر داد.
An unlooked for opportunity emerged, changing her career path entirely.
هدیهی بادآورده درست به موقع تولدش رسید.
The godsend gift arrived just in time for his birthday.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بادآورده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بادآورده