آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

باربری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / baarbari /

porterage, haulage, carriage, freight

porterage

haulage

carriage

freight

شغل باربری

ما هزینه‌ی باربری را برای کمک به چمدان‌های سنگین خود در هتل پرداخت کردیم.

We paid for porterage to assist with our heavy luggage at the hotel.

بدون باربری، ما برای حمل وسایل خود با مشکل مواجه می‌شدیم.

Without carriage, we would have struggled to carry our gear.

اسم
فونتیک فارسی / baarbari /

carrying, transport, transportation, trucking

carrying

transport

transportation

trucking

حمل‌ونقل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

بسیاری از شهرها در سیستم‌های باربری عمومی سرمایه‌گذاری می‌کنند.

Many cities invest in public transportation systems.

هزینه‌های باربری می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر بودجه داشته باشد.

Transport costs can significantly impact budgets.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت باربری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «باربری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/باربری

لغات نزدیک باربری

پیشنهاد بهبود معانی