porterage, haulage, carriage, freight
ما هزینهی باربری را برای کمک به چمدانهای سنگین خود در هتل پرداخت کردیم.
We paid for porterage to assist with our heavy luggage at the hotel.
بدون باربری، ما برای حمل وسایل خود با مشکل مواجه میشدیم.
Without carriage, we would have struggled to carry our gear.
carrying, transport, transportation, trucking
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بسیاری از شهرها در سیستمهای باربری عمومی سرمایهگذاری میکنند.
Many cities invest in public transportation systems.
هزینههای باربری میتواند تأثیر قابل توجهی بر بودجه داشته باشد.
Transport costs can significantly impact budgets.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «باربری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/باربری