آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

بازتابیدن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / baaztaabidan /

to reflect, to be reflected, to reverberate, to echo

to reflect

to be reflected

to reverberate

to echo

بازتاب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لبخند او باید در چشمانش بازتابیده شود.

Her smile should be reflected in her eyes.

موسیقی در سالن کنسرت بازتابید.

The music reverberated within the concert hall.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بازتابیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بازتابیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بازتابیدن

لغات نزدیک بازتابیدن

پیشنهاد بهبود معانی