آخرین به‌روزرسانی:

بالاتنه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بخش بالای بدن

فونتیک فارسی

baalaatane
اسم

trunk, the upper part of the body, torso

بالاتنه‌ی درخت ضخیم و تنومند بود.

The tree's trunk was thick and sturdy.

بالاتنه‌ی قوی و عضلانی وزنه‌بردار داورها را در مسابقه تحت تاثیر قرار داد.

The weightlifter's strong and muscular torso impressed the judges at the competition.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

بعد از تصادف درد شدیدی در بالاتنه‌اش داشت.

She felt a sharp pain in her torso after the accident.

بخش بالایی لباس

فونتیک فارسی

baalaatane
اسم

the upper part of a garment, bust, bodice, bosom

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

خیاط بالاتنه‌ی لباس را تنظیم کرد.

The tailor adjusted the bodice of the dress.

عروس بالاتنه‌ی بی‌نواری را برای لباس عروسش انتخاب کرد.

The bride chose a strapless bodice for her wedding gown.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بالاتنه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بالاتنه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بالاتنه

لغات نزدیک بالاتنه

پیشنهاد بهبود معانی