almighty, important, nob, influential, of consequence, prominent, all powerfull, dominant, dominating, driving, omnipotent, powerful
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سخنرانی بانفوذ او الهامبخش کل جمعیت بود.
Her influential speech inspired the entire crowd.
اشتیاق بانفوذ او به نوآوری، تأثیر قابل توجهی در صنعت گذاشت.
His driving passion for innovation made a significant impact in the industry.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بانفوذ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بانفوذ