آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

بخشیدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bakhshidan /

to give, to grant, to award, to bestow, to gift, to donate, to contribute, to endow, to bless, to spare, to endue, to confer

to give

to grant

to award

to bestow

to gift

to donate

to contribute

to endow

to bless

to spare

to endue

to confer

اهدا کردن

گردنبند زیبایی به او بخشید.

He gave her a beautiful necklace.

شرکت به او به‌خاطر تلاش‌هایش پاداش بخشید.

The company granted him a bonus for his hard work.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bakhshidan /

to forgive, to pardon, to excuse, to condone, to spare, to absolve, to amnesty, to remit, to acquit, to exempt, to waive

to forgive

to pardon

to excuse

to condone

to spare

to absolve

to amnesty

to remit

to acquit

to exempt

to waive

عفو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

من اشتباه تو را می‌بخشم.

I forgive you for your mistake.

لطفاً اشتباه من را در گزارش ببخشید.

Please pardon my mistake in the report.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بخشیدن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

متضاد:
مترادف:

ارجاع به لغت بخشیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بخشیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بخشیدن

لغات نزدیک بخشیدن

پیشنهاد بهبود معانی