فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

بدعنق به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ترش‌رو

فونتیک فارسی

bad'onogh
صفت
عامیانه crabbed, cranky, grumpy, fractious, grouchy, morose, peevish, sulky, surly, sullen

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- مرد سالخورده‌ی بدعنق سر بچه‌هایی که در پارک بازی می‌کردند، فریاد زد.

- The cranky old man yelled at the kids playing in the park.

- او به‌خاطر خواب خوب نداشتن، صبح بدعنق بیدار شد.

- She woke up feeling grumpy because she didn't sleep well.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بدعنق

  1. مترادف:
    اخمو بداخلاق بدخلق بدخو ترشرو
    متضاد:
    خلیق خوش‌اخلاق

ارجاع به لغت بدعنق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بدعنق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدعنق

لغات نزدیک بدعنق

پیشنهاد بهبود معانی