آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

برافروختن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bar afrookhtan /

to light a fire, to inflame, to enkindle, to kindle, to ignite, to fuel (up)

to light a fire

to inflame

to enkindle

to kindle

to ignite

to fuel

مشتعل ساختن

برای برافروختن آتش باید آن را باد بزنی.

To kindle the fire, you must fan it.

او آتش را برافروخت تا ما را گرم نگه دارد.

He lighted the fire to keep us warm.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bar afrookhtan /

to become infuriated, to become outraged, to become crimson with rage

to become infuriated

to become outraged

to become crimson with rage

عصبانی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

وقتی از خیانت مطلع شد، برافروخت.

She became infuriated when she found out about the betrayal.

او از انتقاد شدید به کارش برافروخت.

He became outraged by the harsh criticism directed at his work.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برافروختن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
روشن کردن شعله‌ور ساختن مشتعل ساختن
متضاد:

ارجاع به لغت برافروختن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برافروختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برافروختن

لغات نزدیک برافروختن

پیشنهاد بهبود معانی