to plan, to program, to design, to schedule, to project
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها برنامهریزی میکنند که ماه آینده به تعطیلات بروند.
They plan to go on a vacation next month.
تهاجم آلمان به فرانسه دقیقاً برنامهریزیشده بود.
The German invasion of France had been carefully planned.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برنامهریزی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برنامهریزی کردن