to snap the fingers, to fillip
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در هوا بشکن میزد و ثانیهشماری میکرد.
He filliped his finger in the air as he counted the seconds.
با شیطنت برایش بشکن میزد.
She filliped her finger at him mischievously.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بشکن زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بشکن زدن