opportune, timely, on time, in due time, in time
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خوشبختانه قطار بهموقع رسید.
Fortunately the train was on time.
مقاصد اهریمنی او بهموقع کشف شد.
Her evil designs were discovered in time.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بهموقع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بهموقع