آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

به‌موقع به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

قید
فونتیک فارسی / be moghe' /

opportune, timely, on time, in due time, in time

opportune

timely

on time

in due time

in time

در وقت مقرر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

خوشبختانه قطار به‌موقع رسید.

Fortunately the train was on time.

مقاصد اهریمنی او به‌موقع کشف شد.

Her evil designs were discovered in time.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت به‌موقع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «به‌موقع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/به‌موقع

لغات نزدیک به‌موقع

پیشنهاد بهبود معانی