barelegged, having or wearing no socks or sockings
barelegged
having or wearing no socks or sockings
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او بیجوراب و پابرهنه روی شنهای گرم قدم میزد.
She walked barefoot and barelegged on the warm sand.
رقصنده بیجوراب اجرا کرد تا حرکاتش بهتر دیده شود.
The dancer performed barelegged to enhance her movements.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیجوراب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیجوراب