آخرین به‌روزرسانی:

بیرون آوردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / biroon aavardan /

to take out, to bring out, to take off, to extract, to draw out, to refine

خارج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

همیشه هنگام بیرون آوردن سطل زباله، اتفاقی به همسایه‌ام برمی‌خورم.

I always bump into my neighbor while taking out the trash.

او تصمیم گرفت آلبوم عکس قدیمی را از اتاق زیرشیروانی بیرون بیاورد.

She decided to bring out the old photo album from the attic.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بیرون آوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیرون آوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرون آوردن

لغات نزدیک بیرون آوردن

پیشنهاد بهبود معانی