to belch out, to discharge, to disgorge, to emit, to exhale, to extrude, to irradiate, to let out, to obtrude, to produce, to release, to shed, to spew, to vent, to give out
دودکش کارخانه دود غلیظی بیرون میداد.
The factory chimney belched (out) heavy smoke.
چاه روزی ۱۰۰۰ بشکهی نفت بیرون میداد.
The well delivered 1000 barrels of oil per day.
to be on sale, to issue
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فروشگاه مجموعهی جدید را فردا بیرون خواهد داد.
The store will issue the new collection tomorrow.
سازمان برنامه دارد تا گزارشی در مورد تغییرات آبوهوا بیرون دهد.
The organization plans to issue a report on climate change.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیرون دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرون دادن