آخرین به‌روزرسانی:

بی‌حس کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بدون احساس کردن

فونتیک فارسی

bihess kardan
فعل متعدی

to render insensible, to anesthetize, to numb, to benumb, to make numb

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

این دارو برای بی‌حس کردن بیمار قبل‌از عمل تجویز شد.

The drug was administered to render the patient insensible before the surgery.

نشستن در آن حالت برای مدت طولانی پاهای شما را بی‌حس می‌کند.

Sitting in that position for too long will numb your legs.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بی‌حس کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی‌حس کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بی‌حس کردن

لغات نزدیک بی‌حس کردن

پیشنهاد بهبود معانی