assertive, thoughtless, regardless, slam-bang, brash, pushing, bold, presumptuous
assertive
thoughtless
regardless
slam-bang
brash
pushing
bold
presumptuous
او در بیان نظراتش در جلسه بیمحابا بود.
She was assertive in expressing her opinions during the meeting.
رفتار بیمحابای جمعیت وضعیت را بدتر کرد.
The thoughtless behavior of the crowd made the situation worse.
assertively, thoughtlessly, brashly, boldly, presumptuously
assertively
thoughtlessly
brashly
boldly
presumptuously
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در مباحثه بیمحابا نظرش را بیان کرد.
He assertively expressed his opinion in the debate.
او بیمحابا وسایلش را در مکان عمومی بدون مراقبت رها کرد.
He thoughtlessly left his belongings unattended in a public place.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
شکل درست و معیار واژه «بیمحابا» است. این واژه به معنی بیپروا، بدون ترس، و بدون ملاحظه است و در فارسی رسمی به همین صورت نوشته میشود. شکل «بیمهابا» نادرست است و در فرهنگهای لغت معتبر ثبت نشده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیمحابا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیمحابا