shrapnel, fragment
shrapnel
fragment
این سرباز در اثر انفجار در این نزدیکی مورد اصابت ترکش قرار گرفت.
The soldier was hit by shrapnel from a nearby explosion.
سرباز توسط یک ترکش در انفجار زخمی شد.
The soldier was injured by a fragment during the explosion.
بمب منفجر شد و ترکش به همهی جهات رفت و صحنهی ویرانگری را ایجاد کرد.
The bomb detonated, sending shrapnel in all directions and creating a devastating scene of destruction.
quiver
quiver
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او دستش را بهسمت ترکش برد تا تیر بردارد.
He reached into his quiver to grab an arrow.
او تیر را از ترکش بیرون کشید و با دقت نشانه گرفت.
She pulled an arrow from her quiver and aimed carefully.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ترکش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترکش