to spit (out), to salivate, to expectorate
to spit
to salivate
to expectorate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اینجا روی زمین تف نکن.
Don't spit on the ground here.
او در طول بازی چندین بار تف کرد.
He salivate repeatedly during the game.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تف کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تف کردن