امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

تپه، پشته

فونتیک فارسی

tal(l)
اسم
hill, hillock, pile, mound, heap, bank, hummock, driftage, eminence, dune, drift, agglomeration, aggregation, tumulus

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- در پایان نعش را روی تل هیزم می‌گذارند.

- Finally they put the corpse on the pile.

- تلی از خاک

- a pile of dirt
وسیله‌ای برای ثابت نگه داشتن مو

فونتیک فارسی

tel
اسم
hairband, headband, barrette

- از خواهرم یک تل قرض گرفتم.

- I borrowed a barrette from my sister.

- تل صورتی

- pink headband
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تل

ارجاع به لغت تل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تل

لغات نزدیک تل

پیشنهاد بهبود معانی