television
برخی از سیاستمداران هنگامی که مقابل دوربین تلویزیون هستند یک حرف و وقتی که دور از آن هستند حرف کاملاً متفاوتی میزنند.
Some politicians say one thing when they are on T.V. camera and quite another when they are off camera.
خورهی تلویزیون
a TV junkie
رقصندهی بالهای که بازی در نقشی دراماتیک در تلویزیون را امتحان کرد
a ballerina who essayed a dramatic role on television
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تلویزیون» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تلویزیون