praise, admiration, applause, acclaim, compliment, approval, acknowledgment, credit, exaltation, accolade, extolment, laudation
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تمجید شگفتآور معلم باعث افزایش اعتمادبهنفس او شد و باعث شد که به سختی کارش افتخار کند.
The teacher's exclamatory praise boosted his confidence and made him feel proud of his hard work.
رقابت برادرانهی بین دو برادر از همان دوران کودکی مشهود بود؛ آنها دائماً برای جلبتوجه و تمجید با هم رقابت میکردند.
The fraternal rivalry between the two brothers was evident from an early age, as they constantly competed for attention and praise.
تعریف و تمجید پرشور
gushing praise
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تمجید» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تمجید