to praise, to compliment, to glorify, to laud, to eulogize, to extol
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مدیرعامل از خدمات برجستهی او به شرکت تمجید کرد.
The CEO praised his eminent services to the company.
منتقد فیلم از فیلمبرداری فیلم تمجید کرد.
The film critic praised the movie's cinematography.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تمجید کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تمجید کردن