incarnate, materialize, represent
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قهرمان بیباک و بیرحم عدالت را در چشم مردم تنمند کرد.
The hero, fearless and relentless, incarnated justice in the eyes of the people.
به نظر میرسید که این شکل روحمانند از هوا تنمند شده است.
The ghostly figure seemed to materialize out of thin air.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تنمند کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تنمند کردن